صفحه شخصی رابین صدیق پور   
 
نام و نام خانوادگی: رابین صدیق پور
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  مدیر عامل شرکت مهندسان مشاور تارا تحلیل سازه
شماره نظام مهندسی:  20-300-2239
تاریخ عضویت:  1388/12/03
 روزنوشت ها    
 

 پررو بازی بخش عمومی

33

یه کلاغ و یه خرس سوار هواپیما بودن کلاغه سفارش چایی میده چایی رو که میارن یه کمیشو میخوره باقیشو می پاشه به مهموندار
مهموندار میگه چرا این کارو کردی؟
کلاغه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی! چند دقیقه میگذره باز کلاغه سفارش نوشیدنی میده باز یه کمیشو میخوره باقیشو میپاشه به مهموندار
مهموندار میگه : چرا این کارو کردی؟
کلاغه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی !
بعد از چند دقیقه کلاغه چرتش میگیره
خرسه که اینو میبینه به سرش میزنه که اونم یه خورده تفریح کنه ...
مهموندارو صدا میکنه میگه یه قهوه براش بیارن قهوه رو که میارن
یه کمیشو میخوره باقیشو میپاشه به مهموندار مهموندار میگه چرا این کارو کردی؟
خرسه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی
اینو که میگه یهو همه مهموندارا میریزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپیما میبرن که
بندازنش بیرون خرسه که اینو میبینه شروع به داد و فریاد میکنه
کلاغه که بیدار شده بوده بهش میگه: آخه خرس گنده تو که بال نداری مگه
مجبوری پررو بازی دربیاری!!!!!!!!
نکته مدیریتی : قبل از تقلید از دیگران منابع خود را به دقت ارزیابی کنید

سه شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 12:19  
 نظرات    
 
مائده علیشاهی 11:46 چهارشنبه 23 شهریور 1390
4
 مائده علیشاهی
خیلی جالب بود.ممنون
مهدی یوسفی 12:39 چهارشنبه 23 شهریور 1390
4
 مهدی یوسفی
عالی بود مهندس جان
نازنین دانشمند 13:49 چهارشنبه 23 شهریور 1390
7
 نازنین  دانشمند
100% موافقم چون خودم شاهد بودم کسی که ازم تقلید کرد چه بلایی سرش اومد
مسعود احمدنژاد 14:21 چهارشنبه 23 شهریور 1390
4
 مسعود احمدنژاد
خیلی جالب بود . واقعاً دیگه جرأت پر رو بازی رو ندارم
نازنین بهشتی 14:28 چهارشنبه 23 شهریور 1390
8
 نازنین بهشتی
نازنین جان، کنجکاویمو تحریک کردی (البته از اون تحریکهای خوب)
میشه یه مختصری از داستان اون تقلیدو برامون بگی؟
امین برزگر 14:29 چهارشنبه 23 شهریور 1390
3
 امین برزگر
نکته جالبی بود مرسی
نازنین دانشمند 18:32 چهارشنبه 23 شهریور 1390
6
 نازنین  دانشمند
راستش رو بخواهید این جا جای گفتنش نیست ولی همینو بگم که طرف بدبخت شد.فقطم به خاطر اینکه می خواست همون راهی که من رفتم رفته باشه.نمی دونم چرا بعضی ها اصلا هدف و برنامه برای خودشون ندارند و فقط به اهداف خواسته های دیگران چنگ می اندازند.متاسفانه دیگه هم نمی شه کاریش کرد.
محمد رضا پورمحمد 01:10 پنجشنبه 24 شهریور 1390
2
 محمد رضا پورمحمد
خیلی مطلب جالبی بود . همیشه نکات زیبا و پند آموزی در لطایف است و اینکه نه فقط در تقلید ، که در هر کاری اگر عاقبت و نتیجه آن بررسی گردد شاهد خرابکاری نیستیم . انشاالله قبل از هر تصمیمی به عاقبت آن فکر کنیم . از ارسال مطالب زیبای شما سپاسگذارم