www.iiiWe.com » درسی از ادیسون

 صفحه شخصی رابین صدیق پور   
 
نام و نام خانوادگی: رابین صدیق پور
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  مدیر عامل شرکت مهندسان مشاور تارا تحلیل سازه
شماره نظام مهندسی:  20-300-2239
تاریخ عضویت:  1388/12/03
 روزنوشت ها    
 

 درسی از ادیسون بخش عمومی

29

>

ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد... این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود. در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط  رای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است! 
آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود...  پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدناین خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن او منصرف شد و خودش را به محل
حادثه رساند و با کمال تعجب دید که پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند!!! 
پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید که پدر در بدترینشرایط عمرش بسر می برد.  ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سر شار از شادی گفت: پسر تو اینجایی؟ می بینی چقدر زیباست؟!!
رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟!! حیرت آور است!!!   من فکر می کنم که آنشعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من، خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را میدید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟!!
پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می کنی؟!!!!!!
چطور میتوانی؟! من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای؟!  پدر گفت: پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید. مامورین هم که تمام تلاششان را می کنند. در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ایست که دیگر تکرار
نخواهد شد...!  در مورد آزمایشگاه و باز سازی یا نو سازی آن فردا فکر می کنیم! الآن موقع این کار نیست! به شعله های زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت!!!  توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگترین اختراع بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم جهانیان نمود. او گرامافون را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع کرد










پنجشنبه 10 آذر 1390 ساعت 13:22  
 نظرات    
 
شادیه صوفی 14:15 پنجشنبه 10 آذر 1390
6
 شادیه  صوفی
سخنی از ادیسون : خلاقیت یعنی یک درصد الهام و ۹۹ درصد عرق ریختن
یحیی بهمنی 15:51 پنجشنبه 10 آذر 1390
2
 یحیی  بهمنی
ای ول ادیسون!!

چنین رفتاری، حتی تظاهرش هم سخته؛ چه برسه که از ته دل باشه!!

ممنون جناب صدیق‌پور
مائده علیشاهی 18:13 پنجشنبه 10 آذر 1390
2
 مائده علیشاهی
جدا از از طرز تفکر زیبا و لذت بردن از لحظه ها،حتی لحظه هایی اینچنین تنها برای افرادی مثل ادیسون که از ثروتمندان آمریکا بوده(بخاطر نداشتن دغدغه مالی)و البته دانشمندی متفکر و مبتکر(بخاطر تفکری خاص)امکان پذیر است..برای قشر ضعیف جامعه بعید میدانم این زیبایی و لذت را داشته باشد!!!
مسعود احمدنژاد 22:11 پنجشنبه 10 آذر 1390
1
 مسعود احمدنژاد
عجب روحیه ای داشته این مرد بزرگ
حسن ابراهیمی 12:26 آدینه 11 آذر 1390
1
 حسن  ابراهیمی
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید ، همینه دیگه ، ادیسون هم رسیده بود به این نوع نگاه از زندگی و می دونست چه رفتاری در چه جایی مناسب ترینه .

یه جایی هم شنیدم که ادیسون گفته بود : من با اختراع لامپ ، به نوعی تمام مردم دنیا مدیون من هستند ، و اما من ، مدیون « مادرم » هستم .

با تشکر از جناب مهندس صدیق پور
ش ب 17:08 آدینه 11 آذر 1390
1
 ش ب
ممنون
به نظر ادیسون خواب شب میراث دوره غار نشینی است و وفت گرانبهای انسان را تلف می کند.
م افتخاری 08:48 شنبه 12 آذر 1390
1
 م افتخاری
آموزنده بود
سپاس
مجید ستاری مهر 15:11 آدینه 25 آذر 1390
1
 مجید ستاری مهر
نام نیکوگربماندزآدمی--------به زآن ماندسرای زرنگار
باسپاس از روشنگران
عسل عسلی 18:36 پنجشنبه 22 دی 1390
0
 عسل عسلی
ثروت ادیسون توی مغزش بود نه توی محیط مادی دنیای چنین افرادی خارق العادست.برای افراد عادی مثله ما که اطلاعاتمون کپی پیستیه چنین اتفاقی وحشتناکه
فاطمه هاشمی 19:09 پنجشنبه 22 دی 1390
0
 فاطمه هاشمی
واقعا که روحیه خوبی داشته. خیلی جالب بود خیلی ممنون