سیستم پدرسالاری، سیستم هیئت مدیره ای، سیستم پدر مدیره ای!
(تذکر مهم : هرگونه تشابه اسمی و یا مکانی کاملاً اتفاقی است و هیچگونه حقی را برای کسی ایجاد نمی کند)
هدف از این نوشتار، معرفی اجمالی سیستمهای مدیریتی مختلفی است که در محلهای کار و کسب سنّتی و شرکتهای انتفاعی و غیر انتفاعی با آنها مواجه هستیم.
این دسته بندی کاملاً سلیقه ای و مطابق میل نگارنده انجام گرفته و می توان سیستمها و مدلهای جدیدی را به آن اضافه کرد.
الف- سیستم پدر سالاری
حاج غلامحسین پرقدرت، مرد جاافتاده و نسبتاً مسنّی است که در یکی از کوچه –پس کوچه های محله عبّاس آباد یک مغازه بقالی دارد.او چهل سال پیش که جوان پرشوری بود در همین مغازه شاگردی می کرد و پس از مرگ استادش، چون استاد ورثه ای نداشت، با پرداخت پس اندازش و کمی هم قرض و قوله، مغازه را در یک مزایده خرید.
حاج غلامحسین الان چندین پسر و دختر و عروس و داماد دارد و دو پسرش در همان بقالی( که خودشان آن را سوپرمارکت می نامند) در کنار پدر مشغول به کار هستند.
اسم یکی از آنها حمید و دیگری حامد است.این مکالمه در یک روز بهاری اتفاق افتاده است:
حمید: آقا جون، مدتیه دارم به این مسئله فکر می کنم که این سوپرمارکت سر کوچه داره همه مشتریهای ما رو بُر می زنه. جنسهای ما و اون، یکیه. ولی با دکوراسیون و نورپردازی تونسته خیلی اسم درکُنه. میگم که اگه اجازه بدین اواخر اردیبهشت که یه مقدار کسادیه ما هم یه سر و صورتی به مغازه بدیم. مطمئن باشید با اینکار فروشمان خیلی بیشتر میشه و رزقمان هم بازتر میشه.
حاج غلامحسین: اولاً که پسرم، رزق همه دست خداست. ثانیاً اون موقع که این مغازه را خریدم، همه چیزش را خودم با خون دل درست کردم. خودم رنگ آمیزیش کردم، سیم کشی کردم، لنگه درهاش را خودم نصب کردم. تو هم ان شاء الله وقتی خودت صاحب مغازه شدی، هر جور که میخوای درستش کن.
یک هفته بعد بر سر میز شام:نیلبانو(همسر حامد و عروس حاج آقا):
آقاجون اگه اجازه بدین حامد میخواد با پس اندازش و یه کم کمکی که شما بهش می کنین، یه آپارتمان در بهارستان بخره. بالاخره ما که نمی تونیم و نباید تا ابد مستاجر شما بمونیم.
حاج غلامحسین: اولاً که کی گفته شما جای ما رو تنگ کردین؟ تا من زنده ام هم خودم حقوق حامد رو بهش میدم، هم سر سفره من میشینین و هم اجازه نمیدم برین تو یک آپارتمان فکسنی.ثانیاً ما نسل در نسل در این محله زندگی کردیم و من نمیتونم اجازه بدم کسی به این سابقه و ریشه که ما در این محل داریم، صدمه بزنه.
ده سال بعد:
نکته جالب این است که در این مدت ده سال هیچ اتفاق خاصی نیفتاده، فقط نوه ها زیادتر شده اند و سوی دیده و قدرت بازوی حاج غلامحسین، کمتر.
ب- سیستم هیئت مدیره ای
مکان: سازمان مسئول بهبود کیفیت ساختمان سازی، در یکی از استانهای کشور.(نکته جالب این که 9 نفر اعضای هیئت مدیره این سازمان، همدیگر را با نام کوچک صدا می زنند.)
علی شماره یک( رئیس هیئت مدیره): بچه ها امروز جمع شدیم تا دستورالعملی تهیه کنیم تا فقط افراد واجد شرایط بتونن در زمینه اجرای ساختمانها فعالیت کنند. لطفاً تک تک در این زمینه نظر بدین.
علی شماره دو: اول باید فرهنگ سازی کنیم.باید با تیزرهای تلویزیونی و بیلبورد مردم را از عواقب دخالت افراد غیر متخصص در این زمینه آگاه کنیم.
سید کاظم: البته باید مهندسان رو کاملاً با روشهای اجرا آشنا کنیم، بعد این کار رو عملیاتی کنیم؛ وگرنه نقض غرض میشه.
عبدالقهار: فکر کنم باید سازمان به مهندسان متقاضی اجرا که سرمایه کافی ندارند، وام قرض الحسنه بده که بتونند یک سری لوازم اولیه را خریداری کنند.
علی شماره یک: بسیار خوب، اجازه بدهید روی تک تک موارد، رای گیری کنیم.
(با رای اکثریت همه موارد مصوّب شدند)
علی شماره یک: از الان برای عملیاتی شدن قضیه، 6 ماه فرجه میگذاریم. هر نفر باید مسئولیت پیگیری آیتم محوّل شده به خودش را داشته باشه و ماه به ماه به هیئت مدیره گزارش بده.
دو سال بعد: استان مربوطه توانست دست افراد غیر متخصص را از اجرای ساختمان کوتاه کند. کیفیت ساختمان سازی بالا رفته و وضع مالی مهندسان آن استان، توپ شده است.
ج- سیستم پدر مدیره ای
این سیستم نسبت به سیستم های پیشین، جدیدتر است و حاصل آمیختگی(البته از نوع اجباری!) دو سیستم قبلی است.
مکان: مشابه بند ب، سازمان مسئول بهبود کیفیت ساختمان سازی، در یکی دیگر از استانهای کشور.
مهران: آقا اجازه بدهید تا مهندسان بیایند و در جلسات ما حضور پیدا کنند تا هم ایده هایشان را بشنویم و هم بر کار ما ناظر باشند. جلسات پرسش و پاسخ با مهندسان را بیشتر کنید.
امیر: شما این پیشنهاد را می دهید که رای جمع کنید. عملی نیست.
رای گیری شد، رای نیاورد.
اکبر: آقا کار رئیس به امضاء کردن نامه ها منحصر شده که حجمش هم خیلی زیاد است. برای امور اجرایی سازمان یک مدیر اجرایی بگذارید.( 7 نفر دیگر به همراه حاج آقا نورخدا - پیر و زعیم قوم- آن را تصدیق کردند.)
ایّوب(رئیس هیئت مدیره): حالا ببینیم اگر شد که بشود که کاری را که می شود بشود را بسیار خوب.(نگاه بهت زده و پرسشگر حضار)
رامین: آقا یکسال است که می گوییم امر اجرای ساختمانها، حرفه ای شود ولی پیشرفت ما در این زمینه هنوز در حد صفر است. یک جدول زمانی برای پیاده شدن آن پیش بینی کنید و برای پیگیری آن نفر معرفی کنید.
جواب: ..................
8 نفر از هیئت مدیره: آقا ایّوب، ما نشسته ایم یک برنامه کاری را برای پیشبرد اهداف سازمان تهیه کرده ایم و برای اجرای آن جدول زمانی هم دیده ایم. بیا تا همه با هم در جهت اجرایی شدن آن قدم برداریم.
جواب: برنامه خوبی است.چشم، دستتان درد نکند. اجرکم علی الله.
محمود: آقا بیاین یک نرم افزار تهیه کنیم که مهندسان بتوانند بدون حضور فیزیکی در شهرداری، دارایی و .... همه کارهای مهندسیشان را انجام دهند.
جواب: این مسئله 15 سال زود است. ما اهل دهات هستیم و این چیزها را نمی فهمیم.
سه سال بعد: دو نفر از اعضای هیئت مدیره سکته کرده اند، چهار نفر در دارالمجانین به سر می برند. یک نفر تارک دنیا شده است و دو سه نفر هم به املاکشان در اسپانیا و ایتالیا افزوده شده است!